زبانحال حضرت علی علیه السلام در شهادت حضرت زهرا
شاعر : ناشناس
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : غزل
اشک از چشم تـرم افتاد دستم بسته بود پیش چشمم همسرم افتاد دستم بسته بود
صبر کردم صبر لیکن دشمنم شرمی نکرد آتش کیـن در حـرم افتاد دستم بسته بود
قهـرمان جنگ ها بودم، اگر در کوچه ها پیش مـردم پیـکـرم افتاد دستم بسته بود
کینه ها که گُر بگیرد زود دعوا مى شود یـاد فـتـح خـیـبـرم افـتـاد دستم بسته بود
فاطمه بال سفر تا عرش اعلاى من است با قـلافـى شَه پـرم افـتـاد دستم بسته بود
یک نفر با چهل نفر درگیر شد تا عاقبت زیر پـاها لـشـکـرم افـتاد دستم بسته بود
پشت در،یک سوّم از سادات را آتش زدند آیـه اى از کـوثـرم افـتـاد دستم بسته بود
روی گلبرگم نشان دست نامردی نشست زیر چـشمانش وَرم افتاد دستم بسته بود
به گـمـانـم میخ را محکم نکوبیدم به در در به روى همسرم افتاد دستم بسته بود
|